تلخون

قهرمان از صبح تا شب خونه نبود. من و دخترک مثل همیشه ی وقت هایی که قهرمان یک روز کامل در خونه نیست، روز رو به تنبلی گذروندیم. فقط بعد از ظهر رفتیم توی محوطه ی خونه که دخترک دوچرخه سواری کنه.

+

کاغذهای مدرسه ی دخترک رو از توی کشوهای میز تحریرش جمع کردیم و ریختیم توی یک جعبه ی پلاستیکی شفاف بزرگ، از همین ها که درشون محکم بسته می شه. از وسط تمرین ها و مشق ها و نقاشی ها، یک کاغذ سبز رنگ بیرون کشید و گفت راستی این رو دیده این؟

دخترک چهارم فوریه، یعنی 22 روز پیش، یک Award گرفته برای پیشرفت قابل توجه در Reading، به علاوه ی کوپن برای یک پیتزای رایگان در پیتزا هات، مخصوص Super studentها.

بهش می گم دختر، تو که دیدی اون هفته برای Awardی که به خاطر Cooperation در کلاس گرفتی ما چقدر خوشحال شدیم، باز یادت نیامد که این رو بیاری به ما نشون بدی؟
شونه هاش رو انداخت بالا.

+

فیلم می بینم، ای میل چک می کنم، بادام می خورم، ای میل فوروارد می کنم، وبلاگ می نویسم…

مغز خرتوخری دارم در این لحظه.

+

لابد سرحال نیستم باز، که به اینجا برگشته ام. تمام امروز هی پشت سر هم آه کشیدم.

اما آه نیامد.

چون کاری از دستش ساخته نبود.

این را خودش گفته بود.

برنامه – 117

همچنان کار دارم در حد تیم ملی و از کارهام عقب مونده ام در حد بنز.

دیروز ساعت هشت و چهل دقیقه ی صبح دخترکم در مدرسه Award of Honor می گرفت به خاطر همکاری با معلمش در کلاس. از ده روز پیش این رو به ما خبر داده بودند و خواهش کرده بودند به دخترک نگیم که سورپرایز بشه. یکشنبه ی پیش این ساعت رو روی وایت برد آشپزخونه که برای یک هفته جدول بندی شده یادداشت کرده بودم. اما..

اما در حالی که هشت و بیست دقیقه دخترک رو جلوی مدرسه پیاده کرده بودم و فقط برای این که نفهمه خبری هست از مدرسه دور شده بودم، شش دقیقه دیر رسیدم. هشت و چهل و شش دقیقه رسیدم و اینجا هم که ایران نیست که وقتی می گن هشت و چهل دقیقه، نه و نیم تازه برنامه شون شروع بشه، اوارد گرفتن دخترکم رو ندیدم.

دو روزه به این فکرم که چرا، واقعا چرا در نزدیکی چهل سالگی (جانم؟؟؟؟؟؟؟؟) هنوز عین اکبر عبدی در برنامه ی “باز مدرسه ام دیر شد” هستم؟؟

به این نتیجه رسیدم که دلیلش می تونه انجام ندادن کارها در لحظه باشه. یعنی مثلا الان یکی از کارهای عقب مانده ای که خیلی هم اذیتم می کنه مرتب کردن فیش های خرید است (نگهشون می دارم چون تا سه ماه می شه وسیله رو اگه ایرادی پیدا کنه یا حتا نظرمون عوض بشه، به فروشگاه برگردونیم)، خب یکی نیست به من بگه که مادرجان، شما از در که اومدی تو، یا آخر شب که کیفت رو خالی و مرتب می کنی، به جای این که رسیدهای خرید رو ول کنی روی کابینت و فردا صبحش هم بتپونی توی پاکت که “بعدا” مرتب کنی، همون لحظه بذارشون سر جایی که براشون تعریف کرده ای. هان؟؟ هان؟؟

دوباره زده به سرم که این هفته کارهای عقب مانده رو تموم کنم و به روز بشم. یا لااقل به روز نزدیک بشم!

کارهای فوری:

یک شنبه 20 فوریه: پرینت کوپن تخفیف مرکز پزشکی – ای میل به کاوه – خریدن میوه – گردگیری صوتی تصویری ها – عوض کردن شمع های شمعدان روی میز ناهارخوری – خریدن هدیه برای اهورا و مینا و ننسی، پذیرایی از فرزانه، احتمالا پذیرایی از خانواده ی پ.

دوشنبه 21 فوریه: سفر به برکلی، ده و نیم صبح مرکز پزشکی، ساعت یک قرار با مینا و ننسی، عصر قرار با اهورا

سه شنبه 22 فوریه: صبح قرار شاپینگ با افسون، عصر قرار قهرمان در دانشگاه UCI

جمعه 25 فوریه: ساعت 8 شب جشن magical night مدرسه

کارهای طول هفته (20 تا 27 فوریه)

تمیزکاری: چیز خاصی به نظرم نمیاد

جمع آوری: اتاق دخترک، کمد خودم، تکلیف بالش های اضافه رو مشخص کنم، برای حوله های اضافه جا تعیین کنم، کاغذهای کشوی خودم رو بررسی کنم

خرید: جعبه ی پلاستیکی سه تایی، هارد اکسترنال برای خودم، دستمال کاغذی صورت، سیب زمینی، پیاز، گوجه فرنگی، رشته ی آش /  پس دادن مایوی قهرمان به Old navy (براش بزرگ بود)

آشپزخانه: پختن یک وعده پاستا، یک وعده قورمه سبزی، یک وعده لوبیا چیتی

خانواده: ارسال فرم درخواست کتاب سال مدرسه، دست کم دو جلسه شنای خانوادگی

روابط عمومی: تماس با پریسا در مورد نتیجه ی سفر، تماس با اسماعیل و آرزوی سلامتی، پرینت عکس های مدرسه به تعداد هم کلاسی های دخترک و معلمش، تماس با زهره مامان رومینا و احوال پرسی، پس دادن ظرف های تمی (خانم همسایه) که برامون کله پاچه آورده بود

شخصی: بررسی کلاس های IVC و تصمیم گیری نهایی، مانیکور

کامپیوتر: سر و سامان دادن به وضعیت فایل های هاردم، مرتب کردن عکس ها، ارسال عکس های ژیلا، آپلود عکس های باغ وحش، ارسال عکس های باغ وحش برای ماماش جون، پرینت عکس برای قاب هایی که خریدیم، نوشتن دست کم یک پست در وبلاگ، انتخاب قالب برای سایتم

الان دیگه خوابم میاد (ساعت سه و ده دقیقه ی صبح است). اگه چیزی یادم اومد بعدا اضافه می کنم.